از بس که از فـراق تو دل نوحه گــر شده
روزم به شام غربتـــــ و غـم تیره تر شده
آزرده گشتـــــ خاطرت از کرده های من
آقا ببخــش نوکرتان دَردِسَر شده
تنها خودت برای ظهورت دعــا کنی
وقتی دعای من ز گنـه بی اثر شده
از شام هجــر یار بسی توشه می برد
آنکس که اهل ذکر و دعای سحر شده
بودم مریض و روضه ی تو شد دوای من
حالم به لطفتان چقدر خوبــــ تر شده
رفت از نظر محرّم و آقا نیامدی
حالا بیا که آخرِ ماه صفر شده
بعد از دو ماه گریه به غم های کربــلا
حالا زمان ندبه به داغی دِگر شده
یَثرب برای فاطمه نقشه کشیده است
یَثرب چقدر بعــدِ نبی خیره سر شده
باید که بعد از این به غـم مادرتـــــ گریست
فصل شروع ماتـم خیرُالبشر شده
از شعله های پشتِ در خانه ی علی است
گر آتشی به کرب و بلا شعله ور شده
آن روز اگر به صورتــــــ مادر نمی زدند
لطمه دگر به چهره ی دختــر نمی زدند
نظرات شما عزیزان:
![](/weblog/file/img/m.jpg)
تشکر
تشکر
برچسبها: